نگاهی به علوم قرآنی در آموزههای امام صادق(ع)
در اهمیت مطالعه علوم قرآنی که زیربنای شناخت و نوع تعامل ما با قرآن است، همین بس که امام صادق(ع) خطاب به چند نفر از زهّاد کوفه فرمودند: همگى به من بگویید آیا شما از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن دانشى دارید؟ همان دانشى که در اثر نبود و فقدان آن افرادى از این امت گمراه شدند و جماعتى به هلاکت رسیدند.

به گزارش خبرگزاری ایکنا از خراسان رضوی، دکتر محسن رجبی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد در یادداشتی به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام بیان کرد: علوم قرآنی مجموعه دانشهایی است که با هدف تبیین مراحل نزول قرآن، شکلگیری قرائات، پدیداری متن مکتوب کلامالله، شناخت ساختار قرآن و چگونگی فهم و درک زبان آن بهتدریج تدوین و تألیف شدهاند. برهانالدین زرکشی (د۷۹۴ق) در البرهان فی علوم القرآن، ۴۷ علم و جلالالدین سیوطی (د۹۱۱ق) در الاتقان فی علوم القرآن، ۸۰ دانش قرآنی را ارائه کردهاند. از مشهورترین آثار معاصر نیز میتوان به علوم قرآنی آیتاللّه سید محمدباقر حکیم با ارائۀ ۱۲ علم و التمهید فی علوم القرآن آیتاللّه محمّدهادی معرفت با تدوین هشت علم اشاره کرد.
در اهمیت و ضرورت مطالعه علوم قرآنی که زیربنای شناخت و نوع تعامل ما با قرآن است همین بس که امام صادق(ع) خطاب به چند نفر از زهّاد کوفه فرمودند: «أَخْبِرُونِی أَیُّهَا النَّفَرُ أَ لَکُمْ عِلْمٌ بِنَاسِخِ الْقُرْآنِ مِنْ مَنْسُوخِهِ وَ مُحْکَمِهِ مِنْ مُتَشَابِهِهِ الَّذِی فِی مِثْلِهِ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ وَ هَلَکَ مَنْ هَلَکَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ؟! فَقَالُوا لَهُ: بَعْضَهُ فَأَمَّا کُلَّهُ فَلَا. فَقَالَ ع لَهُمْ: مِنْ هَاهُنَا أُوتِیتُمْ وَ کَذَلِکَ أَحَادِیثُ رَسُولِ اللَّهِ؛ همگى به من بگویید آیا شما از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن اطّلاع و دانشى دارید؟ همان دانشى که در اثر نبود و فقدان آن افرادى از این امت گمراه شدند و جماعتى به هلاکت رسیدند! گفتند: مقدارى از آن را مىدانیم نه تمامش را، امام فرمود: گرفتارى شما از همین جا است و همین گونه است احادیث رسول خدا که ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه دارد و شما از آن غافل و بىخبرید».
دو کاستی مهم در تدوین علوم قرآنی
۱_ از آنجا که بحر مواجِ روایات اسلامى با برخى اسرائیلیات و فرآوردههاى تعصّبات و منازعات مذهبى، حزبى، قومى و قبیلهاى در آمیخته است، غالباً در میان اخبار و احادیث، چندگونگى و تشتُّت فراوان به چشم مىخورد که در بَدو امر، محقق را با تناقضات بسیار روبهرو مىسازد و از آنجا که در مسیر تحول علوم قرآنى و علوم حدیث، هر دسته و گروهى، تفسیرها و تحلیلهاى مورد نظر خویش را از روایات یاد شده ارائه کردهاند، این اضطراب و پریشانی مضاعف میشود.
۲ _ با توجه به شیوههاى بهکار گرفته شده در تدوین اولیه علوم قرآنی که آن شیوهها لزوماً بر مبانى معرفتى قرآن و آموزههاى سنت نبوى و ائمۀ اهل بیت(ع) مبتنى نبوده است و نیز به دلیل متعارف نبودن مطالعه تطبیقى قرآن و سیره نبوى، بهرغم وفور منابع علوم قرآنی و گسترش نسبى مرزهاى دانش و تحقیق در این دانشها، هنوز بسیاری از مسائل علوم قرآنی ناگشوده و حتی گاهی ناشناخته مانده است و در بسیاری از موارد با برداشتی ناقص و ناکارآمد از قرآن و روایات روبهرو هستیم.
نزول قرآن
به فرموده امام صادق(ع)، قرآن در شب قدر نازل شد: «وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ». بنابر تحقیق موضوعی «نزول قرآن در بیان قرآن» که با مطالعه و مفهومیابی از همه آیات ناظر به نزول قرآن سامان مییابد، نزول دفعی و یکپارچه قرآن در شب قدر تحقق یافته است، یعنی خداوند حکیم در ابتدای بعثت پیامبر اکرم(ص)، در شب قدر قرآن را بر آن حضرت نازل کرد: « إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَیْلَةِ القَدْرِ » (قدر، ۱)، «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» (دخان، ۳) و « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِـیهِ القُرآنُ ...» (بقره، ۱۸۵) تا خاتم پیامبران ضمن آشنایی با شیوههای دعوت و رسالت پیامبران گذشته، دورنما و چشماندازی روشن از اهداف و برنامهها و سیر تحول رسالت خویش داشته باشد.
پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت قرآن در شب قدر، از صبح روز قدر مأمور شدند که قرآن را به مردم مکه ابلاغ کنند. آن حضرت براى ابلاغ نخستین آیات، روى صخره بلندى بر دامنه صفا و مشرف بر محل اجتماع مردم مکه رفتند و با نداى «یا صباحاه یا صباحاه» که دلالت بر وقوع حادثهاى مهم و بزرگ داشت، مردم را فراخواندند و با اعلان نبوت و بعثت و رسالت الهى خویش، آن آیات را بر مردم تلاوت و قرائت فرمودند و از آن پس تا زمانى که مشرکان مانع نشدند، اغلب بر فراز آن مکان شده، مىایستادند و آیات را بر مردم قرائت مىکردند.
اینکه پیامبر اکرم(ص) چه مقدار از قرآن و در چه زمانی آن را به مردم ابلاغ کنند همه به اذن خدا بود، البته ابلاغ هر قسمت از قرآن همزمان با رخدادها و شرایطی بوده است که شایستگی خطاب به مردم را داشته و بهترین زمینه فراگیری و دریافت هدایت آن از سوی مردم فراهم بوده است.
مفضّل از امام صادق(ع) پرسید که آیات «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِـیهِ القُرآنُ»، «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُـنْذِرِینَ . فِـیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِـیمٍ . أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنّا کُنّا مُرْسِلِـینَ»؛ «لَوْلا نُـزِّلَ عَلَیْهِ القُـرْآنُ جُـمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُـثَبِّتَ بِهِ فُـؤادَکَ » بیانگر تنزیل قرآن است، حال چگونه وحى طى ۲۳ سال ظاهر شد؟ امام(ع) فرمود: «نَعم یا مفضّل! أعطاه اللّهُ القرآنَ فی شهرِ رمضانَ، و کان لا یُبَلِّغه إلاّ فی وقتِ اِستحقاق الخطابِ، و لایُؤدّیه إلاّ فی وقتِ امرٍ ونهیٍ فهَبطَ جبریلُ(ع) بالوحی فَبلَّغ ما یُؤمَرُ بِهِ، و قوله «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَک َ لِتَعْجَلَ بِهِ»؛ خداوند، قرآن را در ماه رمضان [در شب قدر] به پیامبر اکرم(ص) عطا کرد، ولى آن حضرت بدون اذن الهى، قرآن را ابلاغ نمىکرد. با هبوط جبرئیل و ابلاغ وحى الهى، ایشان آن مقدار از آیاتى را که مأمور به تبلیغ آن مىشدند، به مردم ابلاغ مىکردند که همگام و همزمان با رویدادها و مناسبتهایى بوده که شایستگى خطاب و ابلاغ را داشته است. سخن خدا: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَک َ لِتَعْجَلَ بِهِ » ناظر بر همین مسئله است.
بنابراین همه روایاتى که طبق آنها رسول خدا(ص) هنگام دریافت وحى الهى دچار تب و لرز مىشد و احساس سنگینى مىکرد و گاهى از خود بىخود مىشد یا از ترس فراموشى، آنها را تندتند تکرار مىکرد و خداوند با آیه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَک َ لِتَعْجَلَ بِهِ » ایشان را از این عمل نهى مىفرمود، مردود است، زیرا در نزول دفعى، خداوند بدون هیچگونه واسطهاى (حتى جبرئیل) قرآن را بر رسولش اِقراء و تعلیم و تنزیل فرمود: «وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى القُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ » (نمل، ۶) و رسول خدا در کمال آگاهى و بدون هیچگونه اضطراب و نگرانى، قرآن مبین را دریافت کرد: « فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما اَوْحى . ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى ... ما زاغَ البَصَرُ وَما طَغى » (نجم، ۱۰ـ۱۱ و ۱۷).
جبرئیل در نزول تدریجى، مأمور ابلاغ وحى الهى است، نه معلّمِ قرآنِ رسول خدا و آن حضرت هنگام دریافت اذن ابلاغ آیات قرآن از جبرئیل، به گوشهاى از آسمان چشم مىدوختند: « قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِى السَّماءِ » (بقره، ۱۴۴) [توجّه تو را به آسمان در انتظار رسیدن وحى مىبینیم]. ابن مسعود همراه پیامبر در کشتزاری در مدینه بود که گروهی از یهودیان از رسول خدا(ص) خواستند در مورد روح با آنان سخن بگوید، پیامبر بلند شد و لحظهای به آسمان نگاه کرد، فهمیدم وحی بر ایشان نازل میشود، پس از پایان یافتن وحی خواندند: « الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَما أُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً » (اسراء، ۸۵).
تقسیم قرآن به هفت حزب
امام صادق(ع) به فضیلت پیامبر(ص) بر دیگر پیامبران خدا با حزب مفصّل تأکید کردهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْطىٰ مُحَمَّداً شَرَائِعَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى ... وَ فَضَّلَهُ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ بِخَوَاتِیمِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ الْمُفَصَّل» و فرمودهاند: اینکه در نماز صبح، سورههاى طِوال حزب مفصّل، در نماز ظهر و عشاءِ آخر اوساط حزب مفصّل و در نماز عصر و مغرب سُوَر قِصار آن قرائت شود، اشکالی ندارد؛ «...لَا بَأْسَ أَنْ یُقْرَأَ فِی الْفَجْرِ بِطِوَالِ الْمُفَصَّلِ وَ فِی الظُّهْرِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ بِأَوْسَاطِهِ وَ فِی الْعَصْرِ وَ الْمَغْرِبِ بِقِصَارِهِ». از سورۀ قاف تا ممتحنه، طِوال، از سورۀ صفّ تا نازعات، اَوساط (جمع وَسَط به معناى متوسط) و از عَبَسَ تا آخر قرآن را میتوان، قِصار (جمع قصیر به معناى کوتاه) حزب مفصّل در نظر گرفت.
با تعلیم پیامبر اکرم(ص)، قرآن در حدود رمضان سال نهم هجری به هفت حزب تقسیم شد: سه سوره اوّل (بقره، آل عمران و نساء)، حزب اول، پنج سوره بعدى، حزب دوم، هفت سوره بعدى، حزب سوم، نه سورۀ بعدى، حزب چهارم، یازده سورۀ بعدى، حزب پنجم، سیزده سور بعدى، حزب ششم و «حزب مُفَصَّل» از سوره «قاف» تا «ناس» (شامل ۶۵ سوره) حزب هفتم قرآن است. سوره فاتحةالکتاب بهعنوان «اُمّالقرآن» و «اُمّالکتاب» خارج از حزبهاى قرآن قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) در تبیین جایگاه این حزب در آموزش قرآن، مىفرمایند: «إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ سَناماً [ وأنّ سَنامُ القُرآنِ البَقَرَةُ]، ... وَ اَنَّ لِکُلِّ شَیءٍ باباً وبابُ القُرآنِ المُفَصَّل». هر چیزى نقطه اوج و بلندایى دارد و سوره بقره بلنداى قرآن و هر چیزى باب (مسیر ورود) دارد و سورههاى حزب مفصّل، مسیر ورود به قرآن است.
بر همین مبنا، آغاز آموزش و تحقیق و تفسیر قرآن از سوره بقره به عنوان «سنام قرآن» صحیح و اصولى نیست، بلکه ابتدا باید از «باب» و «لباب» قرآن، یعنى حزب مفصّل از سوره ناس آغاز و به سوره بقره ختم کرد. به تصریح آیتاللّه طالقانى «سورهها و آیاتى که در زمانهاى بعد از سالهاى آغاز وحى نازل شده است، در واقع تفصیل و تکمیل و بسط سورههاى کوتاه سابق بر آن مىباشد. از این جهت آشنا شدن و فهمیدن مقاصد سورههاى کوچک چون مفتاح براى گشوده شدن درهاى حقایق قرآن و ورود به سراى وسیع آن است».
اسباب نزول و فرازمانی و فرامکانی بودن قرآن
روایات سبب نزول ذیل آیات: «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا . عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا . یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا . و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا . انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » همگون و همداستان نیستند. مشهور آن است که پس از بیماری حسنین(ع)، امام علی(ع) به پیشنهاد عمر بن خطّاب که به عیادت آن دو آمده بود، همراه حضرت زهرا(س) و فضّه برای شفای حسنین(ع)، سه روز روزه نذر کردند. با شفایافتن حسنین(ع) وقت ادای نذر رسید، ولی در منزل علی(ع) چیزى براى خوردن وجود نداشت. امیر مؤمنان على(ع) سه صاع (حدود سه مَن) جو از شمعون یهودی در عوض رسیدن پشم، قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على(ع) نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى که غذا را در برابر خود گذاشتند تا با آن افطار کنند، مسکینی آمد و از آنها کمک خواست، آنها همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزى نخوردند.
آنها روز دوم را نیز روزه گرفتند. حضرت فاطمه(س) صاع دیگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامىکه نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمى نزد آنها آمد و غذا خواست، آنها هم مانند شب گذشته همه غذاى خود را به او دادند.
سومین روز هم به روزه گرفتن گذشت و هنگام افطار فرا رسید، این بار اسیری آمد و از آنها غذا خواست و آنها هم مطابق روزهای گذشته همه غذای خود را به او دادند.
آنها در این سه روز چیزى جز آب نخوردند، در روز چهارم حضرت علی(ع)، حسنین(ع) را که از شدت گرسنگی مانند دو جوجه بی بال و پر بر خود میلرزیدند را نزد پیامبر اکرم(ص) بردند. رسول خدا با دیدن این صحنه گریان شدند و به منزل فاطمه(س) رفتند و با دیدن ضعف و گریۀ فاطمه(س) با صدایی گریان این گونه دعا کردند: «اللهمَّ أشبع آل محمد». جبرئیل هبوط کرد و اذن ابلاغ و قرائت آیات «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا . یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا . و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا . انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» (انسان، ۵-۹) را به پیامبر اکرم اعلام کرد....
آیتاللّه معرفت، مفسّر و قرآنپژوه معاصر با بررسی سند و محتوای روایات سبب نزول، فقط روایت علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام صادق(ع) در تفسیر قمی را صحیح میداند («حدیث ایثار»، شاخههای شوق، ۱۳۸۶).که بر پایه آن، حضرت زهرا(س) با آرد کردن جو، حلوایی خوشبو و لذیذ به نام «عصیده» درست کردند و هنگامیکه بر سر سفره نهادند، بینوایی آمد و درخواست طعام کرد، مولا امیرمؤمنان(ع) یک سوم آن را به وی داد، سپس بلافاصله یتیمی آمد و یک سوم دیگر را به او عطا کرد و یک سوم پایانی را همان روز به اسیر بخشید. در ادامه روایت، علی بن ابراهیم قمی، ۱۸ آیهای که در سوره انسان در وصف ابرار آمده است را برای هر مؤمنی که مانند مولا علی(ع) برای خدا عمل کند، صادق و جاری میداند: «وَ هِیَ جاریةٌ فی کلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذلِک لِلّهِ عَزَّ وَ جَل».
گفته علیّ بن ابراهیم قمی برگرفته از این تعلیم امام صادق(ع) است که در پاسخ به پرسش عمر بن یزید از آیۀ «الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» فرمودند: «نَزَلَتْ فِی رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ تَکُونُ فِی قَرَابَتِکَ»؛ درباره ضرورت پیوند و پیوستگی با آل محمد نازل شده است، البته درباره لزوم اتصال با خویشاوندان تو نیز هست. ثُمَّ قَالَ: سپس فرمودند: «فَلَا تَکُونَنَّ مِمَّنْ یَقُولُ لِلشَّیْءِ إِنَّهُ فِی شَیْءٍ وَاحِدٍ»؛ از کسانى مباش که آیه را به یک مصداق منحصر مىکنند.
دقت کنیم که در حدیث امام صادق(ع)، سخنی از بیماری حسنین(ع)، نذر سه روز روزۀ حضرت علی(ع) و حضرت فاطمۀ زهرا(س) و سه شب غذا را بخشیدن و فقط با آب افطار کردن، قرض گرفتن جو از شمعون یهودی و پختن نان با آن در مقابل ریسیدن پشم نیست. بنابراین، «یوفون بالنذر» یعنی ابرار نسبت به مشکلات و مسائل اطراف خود بیتفاوت نیستند و برای رفع و حل آنها بدون هیچگونه چشمداشتی و فقط برای رضای خدا داوطلبانه اقدام میکنند که در آیه ۸ سوره انسان به عنوان مثال از اطعام مسکین و یتیم و اسیر یاد شده است.
زبان قرآن
به فرموده امام صادق(ع): «إنّ اللّه لم یُنزِله[ القرآن] لزمانٍ دونَ زمانٍ، ولا لناسٍ دون ناسٍ، فهو فی کلِّ زمانٍ جدیدٌ، وعند کلِّ قومٍ غضٌ إلى یومِ القیامة»؛ خداوند متعال، قرآن را براى زمان و مردم خاصى نازل نکرده است، بلکه قرآن در هر زمانى و نزد هر قوم و اهل هر زبانى، تا روز قیامت طراوت و تازگى دارد.
مطابق بیان قرآن کریم و روایات معتبر نبوى، قرآن کریم به زبان «عربى مبین» نازل شده است، عربى ویژه، خاص و بىنظیرى که منحصر به هیچ یک از لهجهها و گویشهاى زبان عربى گذشته و حال نیست. زبان قرآن مانند هر زبان دیگر، نظام واژگانى، دستورى و آوایى ویژهاى دارد و نکره آمدن هر سه واژه «لسان»، «عربى» و «مبین» در آیه « بِلِسانٍ عَرَبِىٍّ مُـبِینٍ » آن را از هر عربى دیگرى متمایز مىکند، از این رو براى شناخت قرآن و تبیین آن باید زبان ویژه و خاص آن را فرا گرفت و در این مورد فرقى میان عرب و غیر عرب وجود ندارد، چرا که ارتباط و فاصله زبان عربى معمولى و دیگر زبانها با عربى مبین همانند فاصله مرکز دایره با هر نقطهاى روى محیط آن یکسان است. زبان عربى مبین در بیان امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) چنین توضیح داده شده است: «یُبینُ الاَلسنَ ولا تُبینُه الاَلسنُ»، یعنى زبان قرآن همه زبانها را تبیین و بیان مىکند، ولى هیچ زبانى قادر به تبیین زبان قرآن نیست.
رسالت پیامبر خاتم، جهان شمول و ابدى است و قوم آن حضرت، همه مردم هستند: «یا أَ یُّها النّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِـیعاً » (اعراف، ۱۵۸)، از این رو، باید آیات قرآن را بدون عجله و شتاب، و با علم و آگاهى، اِنصات، اِستماع، اِتّباع، قرائت، ترتیل، تلاوت و یادآورى کرد تا در قلب جاى بگیرد و ذکر روز و شب انسان شود. به این ترتیب زمینه تدبّر و بیان و تبیین و دریافت شِفاء و رحمت قرآن و یادگیرى زبان آن فراهم مىآید.
خداوند سبحان، قرآن را به رسولش تعلیم داد و پیامبر اکرم(ص) آن را فرا گرفت. با آموزش و ترویج تدریجى و پیوسته آیات قرآن در میان مسلمانان و حاملان قرآن و با وحدت و پیوندى که به واسطه تعالیم قرآن و تدابیر رسول خدا میان قبایل مختلف عرب ایجاد شد، زبان عربى مبین بر سایر زبانها و لهجههاى گوناگون عرب، تأثیرى شگرف نهاد و موجب وحدت نسبى زبان عربى و پیدایش زبانى مشترک شد، البته زبان و لهجه قبایلى که دیرتر به اسلام گرویده بودند و قرائت قرآن در آن جا گسترش چندانى نیافته بود، کمتر تحت تأثیر قرار گرفته بود.
از همینرو، امامصادق(ع) در تبیین سخن رسول خدا: «تَعلَّموا القرآنَ بعَربیَّتِهِ، وإیّاکم والنَّبرَ فیه» (قرآن را با عربیت خودش، رعایت نظام آوایىاش فرا بگیرید و از نَبْر در قرائت قرآن بپرهیزید) فرمودند: «الهمزُ زیادةٌ فی القرآن إلاّ الهمز الأصلی، مثل قوله: «أَ لاّ یَسْـجُدُوا لِلّهِ الَّذِى یُخْرِجُ الخَبٔ ... » [نمل، ۲۵] وقوله: «لَکُمْ فِـیها دِفءٌ ...» [نحل، ۵] وقوله: «فَادّارَأْتُمْ فِـیها ...» [بقره، ۷۲]؛ غیر از همزۀ اصلى در کلماتى مانند «خَبء» و «دِفء»، دیگر همزهها (تبدیل برخی واج های دیگر به همزه) اضافى است.
همچنین، امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) میفرمایند: «اِنَّ الرَّجلَ الاَعجمی مِن اُمَّتی لَیقرأ القرآنَ بِعَجَمیتهِ، فَتَرفَعَهُ المَلائِکةُ علی عَربیَّتِه»؛ یعنی طبیعی است فرد عجمی [غیرعرب] از اُمّت من قرآن را عجمی [مطابق لهجه و زبان مادری] تلاوت کند [لکن ایرادی ندارد]؛ زیرا فرشتگان آن را با عربی قرآن، بالا میبرند. بنابراین، قرآن خواندن با هر لهجه و زبانی در مقام تعلیم و تعلّم و یادگیری و انس با قرآن، درست و قابل تقدیر است و خواندن با صوت و لحن عربی برای غیر عرب، نه واجب است و نه مستحبّ.
زوجیت سورههای قرآن
از این آموزه امام صادق(ع) که فرمودند: «مَنْ مَضَتْ لَهُ جُمْعَةٌ وَ لَمْ یَقْرَأْ فِیهَا بِقُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ عَلَى دِینِ أَبِی لَهَبٍ» (هر کس جمعهاى بر او بگذرد و سورۀ «قل هو اللّه احد» را در آن مدت نخوانده باشد و بمیرد، بر دین ابولهب مرده است) و دیگر تعالیم پیامبر اکرم، ائمۀ طاهرین(ع) و صحابه که بر تلاوت دو سوره پی در پی تأکید کردهاند یا به اشتراک مضمونی دو سوره اشارت نموده یا عنوان مشترکی بر دو سوره نهادهاند، میتوان زوجیت سورههای قرآن را استنباط نمود.
۵۶ زوج سورۀ قرآن کریم در ترتیب جاودانۀ مصحف شریف (ترتیب تلاوت) عبارتند از: بقره و آل عمران، نساء و مائده، انعام و اعراف، انفال و توبه، یونس و هود، یوسف و رعد، ابراهیم و حجر نحل و اسراء، کهف و مریم، طاها و انبیا، حجّ و مؤمنون، نور و فرقان، شعراء و نمل، قَصص و عنکبوت، روم و لقمان، سجده و احزاب، سبأ و ملائکه (فاطر)، یاسین و صافّات، صاد و زمر، مؤمن (غافر) و فصّلت، شورا و زخرف، دخان و جاثیه، احقاف و قتال(محمّد)، فتح و حجرات، ذاریات و طور، نجم و قمر، رحمان و واقعه، حدید و مجادله، حشر و ممتحنه، صفّ و جمعه، منافقون و تغابن، نساء قصریٰ(طلاق) و تحریم، ملک و قلم، حاقّه و معارج، نوح و جنّ، مزّمّل و مدّثّر، قیامت و انسان، مرسلات و نبأ، نازعات و عبس، تکویر و انفطار، مطفّفین و انشقاق، بروج و طارق، اعلیٰ و غاشیه، فجر و بلد، شمس و لیل، ضحیٰ و انشراح، تین و علق، قدر و بیّنه، زلزال و عادیات، قارعه و تکاثر، عصر و همزه، فیل و قریش، ماعون و کوثر، کافرون و نصر، تبّت (مسد) و اخلاص، فلق و ناس. بنابراین، حمد و سورۀ قاف زوج ندارند
رسول خدا دو سورۀ بقره و آل عمران را «زَهراوَین» (دو سورۀ بسیار درخشنده)، و ناس و فلق را «مُعَوِّذَتَین» (دو سورهای که انسان را در پناه خدا قرار میدهند) نامیدهاند و بر قرائت آن دو زوج سفارش کردهاند. زوج سورهها تصاویر بسیاری از مضامین دو سوره را به نمایش میگذارند و یکدیگر را تفسیر و تبیین میکنند، به عنوان نمونه بررسی زوج سورۀ کوثر و ماعون نشان میدهد که یک دسته از «شانئ»های رسول خدا و «کوثر» عطاشده به ایشان، مکذّبان دین (منافقانی) هستند که در پوشش مناسک دینی و با ریا و نمایش، «ماعون»هایی را که باید در دسترس «یتیمان»، «مسکینان» و نیازمندان قرار گیرد، به نفع خود مصادره میکنند و از هر گونه «عطا» و بخشش، و «نحرِ» آنچه که موجب «اطعامِ» محرومان جامعه میشود، دریغ میورزند. از اینرو، هشدار «فویلٌ للمصلّین» بر آنان فرود میآید، در حالیکه شماری از مسلمانان حقیقی نماز و زکات را خالصانه برای رضای خدا اقامه میکنند: «فصلّ لربّک و انحر» و به این ترتیب زمینه بهرهمندی از کوثر عطاشده به پیامبر اکرم و خودشان را فراهم میکنند و کید و مکر شانیء ها و بدخواهان نمی تواند آنان را از صراط مستقیم بندگی خدا منحرف کند.
برخی از احادیث حاکی از زوجیت سورهها در فقه امامیّه نیز بازتاب یافته است، مانند وجوب قرائت زوج سورۀ فیل و قریش و انشراح و ضحی پس از حمد در نمازهای واجب.
آداب نوشتن قرآن و تهیه مصحف
نگارش قرآن و استفاده از نسخۀ مکتوب با رعایت آداب و شرایط آن، موجب انس عمیقتر با قرآن و تمرکز و تدبّر در تلاوت و تثبیت و تحکیم آموختهها در قلب قرآنآموز مىشود. براى این منظور، مسلمانان نزد پیامبر اکرم میرفتند و آیات و سورههایی را که فراگرفته بودند، مینوشتند.
در مدینه، رسول خدا صحیفههاى قرآن را در مسجد قرار مىدادند تا قرآنآموزان بتوانند از روى آنها نسخهبرداری کنند. روح بن عبدالرحیم از امام صادق(ع) دربارۀ خرید و فروش مصحفها پرسید و امام فرمود: «ورقهاى قرآن کنار منبر قرار داده مىشد ... افراد براى نوشتن به آنجا مىآمدند و از روى آن مىنوشتند ... گفتم: نظر شما دربارۀ پرداخت مزد کتابت چیست؟ فرمودند: اشکالى ندارد، ولى صحابه آنگونه که گفتم عمل مىکردند». این مکان میان منبر و قبله به «موضع مکان المصحف» (جایگاه مصحف) مشهور بوده است.
رسول خدا نگارش آیات و سورههای قرآن و روخوانی آنها را زمانی توصیه میکردند که قرآنآموزان آنها را در قلبشان حمل و حفظ کرده و ذکر و زمزمۀ زبان خود کرده بودند. عُقبَة بن عامر روایت مىکند: خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ یَوْمَاً ونَحنُ فِى المسجدِ نَتَدارَسُ القرآنَ فَقالَ: «تَعَلَّموا کتابَ اللّهِ عَزَّ وَجلَّ وَاقتَنوهُ وَتَغَنَّوْا بِهِ، فَوَالّذی نَفسی بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَلُّتاً مِنَ المَخاضِ مِنَ العُقُل»؛ گروهى از ما در حال تدریس و آموختن و تکرار و تمرین قرآن در مسجد بودیم که رسول خدا بر جمع ما وارد شد و فرمود: کتاب خدا را یاد بگیرید، و آن را در قلب و ذهنتان مستقر کنید تا جزئی از وجودتان گردد و به قرآن تغنّی کنید، زیرا سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، فراگرفتن قرآن از شتر جوانى که پاى او را بستهاند و با این حال، تلاش مىکند که خود را بِرَهاند، فرّارتر است، یعنی اگر به شیوهاى درست، قرائت قرآن تکرار و تمرین نشود تا ذکر و زمزمه زبان گردد و اگر قرآن به نگارش درنیاید و قرآنآموز از مصحف استفاده نکند، قرآن در وجود او تثبیت نخواهد شد.
ابوعبید قاسم بن سلّام (د۲۲۴ق)، «واقتنوه» را با استناد به کاربرد آن در «تَقتَنونَ الأَموال» به معنای «اجعلوه مالکم» میداند، یعنی قرآن را جزئی از وجود خود کنید؛ اگر «واقتنوه» را «واتقَنوه» بدانیم، یعنی قرآن را درست و متقن بیاموزید و اگر آن را «وَأَفْشوهُ» بخوانیم، یعنی آن را آشکار و ترویج کنید. با توجه به کاربرد عبارتهایی همچون «دمٌ قاتِنٌ» (خونی که کاملاً خشک و سیاه شود) میتوان «واتقنوه» را به معنای قرآن را سیاه و پررنگ بنویسید نیز دانست؛ قرطبی (د۶۷۱ق)، «واقتنوه» را «واکتبوه» معنا و روایت کرده است: «تَعَلَّموا القُرآنَ، وَغَنُّوا بِهِ، واکتُبوهُ، فَوَالَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیاً مِنَ المَخاضِ فِی العُقُلِ».
برای «تغنّی» با استشهاد به دیگر احادیث و اشعار عربی این معانی ارائه شده است: با جهر (صدای بلند و آشکار) خواندن قرآن، استغنا و بینیازی، تلاوت قرآن با صدای نیکو و حزین، قرآن را شیرین و گوارا یافتن و لذّت بردن از قرائت قرآن. سیّد مرتضی (د۴۳۶ق) با ترجیح معنای استغنا بر دیگر معانی، با اشاره به آیۀ «کَأَن لَم یَغنَوا فیها» (هود، ۶۸و۹۵؛ اعراف، ۹۲) که دربارۀ هلاکت قوم ثمود و اهل مدین آمده است، تغنّی در حدیث «لیسَ مِنّا مَن لَم یَتَغَنَّ بِالقُرآن» را به «اقامت داشتن» معنا میکند، یعنی هر کس قرآن را اقامتگاه، منزلگاه و سرای خویش قرار ندهد [زمان لازم و کافی را به تلاوت و فهم قرآن اختصاص ندهد] و به غیر آن روی آورد، از ما نیست. ابناعرابی (د۲۳۱ق) با استناد به اینکه اَعراب به هنگام سوارکاری یا نشستن در حیاط و خیلی مواقع دیگر، به آواز رُکبانی (خواندن سرود با کش و قوس دادن صدا) تغنّی میکردند، بر آن است که پیامبر اکرم [از این زمینۀ فرهنگی استفاده کردند و] از مسلمانان خواستند بهجای تغنّی به آن اشعار، قرآن را ذکر و زمزمۀ زبان خود کنند.
نوشتن و کتابت قرآن و تهیه و تدوین مصحف، آداب و شروطی دارد که به یک ادب آن از منظر امام صادق(ع) اشاره میشود. محمّد بن ورّاق، متن مکتوبی از قرآن که در پایان آن سورهای با رنگ طلایى نگاشته شده بود را به امام صادق(ع) نشان داد، امام(ع) فرمود: «لَا یُعْجِبُنِی أَنْ یُکْتَبَ الْقُرْآنُ إِلَّا بِالسَّوَادِ کَمَا کُتِبَ أَوَّلَ مَرَّةٍ»؛ خوش ندارم قرآن جز با رنگ سیاه ـ همان طور که اوّلین مرتبه با رنگ سیاه کتابت شد ـ نوشته شود.
علم قصهپردازی در قرآن
حسین بن مُیَسِّر از امام صادق(ع) دربارۀ جنّت آدم پرسید، امام فرمود: «جَنَّةٌ مِن جِنانِ الدُّنْیا تَطلُعُ فِیها الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ لَوْ کانَت مِن جِنَانِ الآخِرَةِ ما خَرَجَ مِنها اَبَداً»؛ باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مىتابید و اگر آن باغ از باغهای آخرت بود هرگز آدم از آن خارج نمىشد، زیرا بهشتیان در بهشت موعود جاویدانند: «وَ الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ سَنُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فِیها اَبَدًا» (بقره،۵۷)؛ «وَما هُم مِنها بِمُخرَجین» ﴿حجر،٤٨﴾.
ابوالقاسم بلخی (د۳۱۹ ق)، ابومسلم اصفهانی (د۳۲۲ق) و شیخ صدوق (د۳۸۱ق) از عالمان، مفسّران و محدّثان متقدّم معتقدند که «جنّة» باغی در روی زمین، و هبوط آدم انتقال از آن باغ به بیرون از باغ بر روی زمین بوده است، همچنانکه در قصّۀ موسی(ع) و بنیاسرائیل آمده است: «وَإِذْ قُلْتُمْ: یَا مُوسَىٰ لَن نَّصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا؛ قَالَ: أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ؟! اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ» ﴿بقره،٦١﴾. «هبط» در فرهنگنامههای عربی نیز به معنای «نقص و کاستی» و «انتقال و جابجایی» است که در آن «استخفاف و تحقیری» وجود ندارد.
در قرآن کلمۀ «جَنّة»، ۶۹ بار به کار رفته که ۱۳ مرتبه به معنای باغی بر روی زمین است؛ همانطور که از ۱۴ بار کاربرد «اصحاب الجنة»، ۱۳ مرتبه به معنای بهشتیان است و یک بار در سورۀ قلم آیۀ ۱۷: «اِنّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ» به معنای صاحبان باغی بر روی زمین است.
متأسّفانه در مجموعۀ علوم قرآنی متداول از جمله در آثاری مثل الاتقان فی علوم القرآن، البرهان فی علوم القرآن و التمهید فی علوم القرآن معمولاً علم قصص قرآن، علم مغفول و مقفولی است. این علم از دیرباز چنان از مجموعۀ علوم قرآنی طرد و تبعید شده که به قول بزرگ اندیشمند علوم قرآنی در عصر حاضر، زنده یاد دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، همه بنا را بر این گذاشتهاند که اصلاً علم قصص قرآن در مجموعۀ علوم قرآنی وجود ندارد. فقط آیت الله سیّدمحمدباقر صدر و آیت الله سیّدمحمّدباقر حکیم از بزرگان حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به این مهم در علوم قرآنی پرداختهاند. این دو عالم مجاهد موضوع قصّه در قرآن را ذیل سه عنوان مطرح کردهاند: تفاوت قصّههاى قرآن با قصّههاى دیگر، اهداف قصّهپردازى در قرآن کریم و شاخصهاى کلّى داستانهاى قرآن قرآن کریم.
قصه یکى از مهمترین شیوههاى بیان در قرآن کریم است. قرآن، این قصّهها را به منظور بازگویى تاریخ گذشتگان و ثبت اوضاع و احوال و امور اجتماعى آنان، چنان که مورّخان عمل مىکنند، یادآور نشده است. «قصّه» وقتى در قرآن کریم مطرح مىشود، معنایش این است که قصّه و داستان مىخواهد در مجموعه شیوههایى که قرآن کریم در جهت تحقّق بخشیدن به اهداف و مقاصد دینى خود پیش گرفته است، سهیم گردد.
متأسّفانه در بیان قصص قرآن، مسلمانان تحت تأثیر گزارشهای نادرست عهدین و روایات جعلی قُصّاص قرار دارند، بنابراین، همۀ قصّههای قرآن از نو باید بازخوانی و بازفهم شوند تا از سیطرۀ مشهورات دروغین عهدین و روایات ساختگی خارج شوند. به عنوان مثال، شهید سیّدمحمّدباقر حکیم به درستی آورده است: «هبوط آدم و اخراج وى از باغ نیز سرآغاز دوران تحمّل مسئولیت و رنج و کوشش براى زندگى و ادامۀ زندگى بوده است، بنابراین، آدم از همان آغاز بر روى زمین بوده است، اما در جایگاهى که رنج و دشوارى در آن نبوده و تمامى وسایل زندگى و آسایش و آرامش براى وى فراهم بوده است، پس از نافرمانى، زندگى جدیدى براى او آغاز گردید که با زندگى سابق او متفاوت بود، و مشخّصات و مختصّات دیگرى داشت». و به تعبیر آیتالله سیّدمحمّدباقر صدر (د۱۳۵۹ش)، دوران زیست آندو در باغ با آن امکانات مانند گذران دورۀ نوزادی و شیرخوارگى هر انسانی است که همۀ شرایط را پدر و مادر فراهم میکنند تا این مرحلۀ حساس به خوبی طی شود. آن باغ به منظور تربیت احساس اخلاقى در وجود انسان و احساس مسئولیت و ریشهدار کردن آن در وجود آدمى پدید آمده بود.
نظر دهید